به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، دکتر حسن بنیانیان، عضو اندیشکده فرهنگ و از مدیران فرهنگی باسابقه به نقد و ارزیابی عملکرد مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت طی یک دهه گذشته پرداخت و گفت: سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در پی آن است تا با کمک سرمایههای فکری داخلی با مشخصات و مختصات منحصر به فردش، شرایطی را به وجود آورد تا ایران اسلامی را از وضعیت جاری به وضعیت مطلوب برساند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
*با توجه به اینکه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در شعار «جمهوری اسلامی» از نظر تقدم و تأخر، جمهوری را بر اسلامی مقدم میدانستند چرا در نامگذاری اسم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اسلامی بر ایرانی مقدم نوشته شده است. آیا دوگانهای در این زمینه وجود دارد یا اسلام و ایران به عنوان ظرف و مظروف ملاک بوده است؟
انسان در زندگی خود با دو پدیده اصلی و فرعی روبروست. از زمانی که ایرانیان، اسلام را به عنوان راهنما پذیرفتند به صورت طبیعی از ظرفیتهای این دین الهی نیز بهرهمند شدند و رسالتهای انسانی خود را در بستر اسلام بازتولید و بازسازی کردند.
سابقه تمدنی ایرانِ قبل از اسلام با همه مختصاتش از چنان ظرفیتی برخوردار بود که وقتی اسلام به مرزهایش رسید، با کمترین مقاومتی آغوش خودش را به روی آن باز کرد و تولیدات اندیشهای و مناسبسازی زندگی ایرانیان بعد از ورود اسلام به زیستبوم ایران با جهش قابل توجهی روبرو شد.
سبک زندگی دانشمندان ایرانی نتیجه و ماحصل تأثیر اسلام بر تمدن ایران بود.
ایران قبل از اسلام از آمادگی و ورزیدگی فکری بالایی برخوردار بود. این ایران وقتی با اسلام درهم آمیخت در حداقل زمان به کمال و رشد متعالی رسید که تربیت دانشمندان ایرانی در علوم مختلف به خوبی گویای این مهم است.
کسب دانش از بطن اسلام توسط دانشمندان و اندیشمندان ایرانی و توسعه آن متناسب با شرایط زمان موجب استفاده از این دانش در بستر اجتماعی شد و این اتفاق موجب تکامل دانش و یافتههای استخراج شده از متن اسلام شد و این دور همین طور ادامه یافت و بیجهت نبود که ایران به عنوان اولین کشور در جوامع اسلامی به نام اسلام انقلاب کرد، به نام اسلام نظام سیاسی طراحی کرد و به نام اسلام جمهوری ساخت. اگرچه در شیوه و شکل اعمال جمهوریت ممکن است با اشکالاتی روبرو بوده باشیم، اما جمهوریت سبک و روش اداره کشور است که این جمهوریت هم ریشه در آموزههای دینی دارد. جمهوری اسلامی محتوای اسلامی و شکل و شمایل جمهوریت دارد.
در اسلام اصل، رشد انسانهاست و این موضوع مستلزم مشارکت و همراهی مردم است. در تفکر دینی نمیخواهیم یک عده خاص به حاکمیت برسند و بقیه مردم نقش رعیت را داشته باشند. مطابق با مبانی اسلام آحاد جامعه باید به رشد و کمال و بلوغ فکری و اجتماعی برسند و در سرنوشت سیاسی خود مشارکت فعال داشته باشند.
سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در پی آن است تا با کمک سرمایههای فکری داخلی در زیستبوم ایران با مشخصات و مختصات منحصر به فردش، شرایطی را به وجود آورد تا ایران اسلامی را از وضعیت جاری به وضعیت مطلوب برساند.
*مبانی معرفت شناختی در سند چگونه تبیین شده است؟
زیر بنای مبانی مندرج در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت این است که این جهان با همه عرض و طولش، خالق دارد، حیات انسانی هدفمند است، حساب و کتاب و قیامتی در کار است و کمال و پیشرفت فردی و اجتماعی انسان عامل حرکت و تعالی است. قبل از آن هم پذیرفتهایم که کشورمان باید برای حکمرانی، براساس مبانی اسلامی از عقل و تجربه بشری حداکثر استفاده را ببرد و این حکمرانی بر مبانی، افق، آرمانها و رسالت استوار است.
*ماهیت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چیست؟ آیا سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، یک کلاننظریه یا یک سند راهبردی و یا صرفاً یک گفتمان فراگیر اجتماعی است؟
به نظر بنده سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، هم یک کلان نظریه است، هم یک سند راهبردی هدایتگر وهم یک چارچوبی برای گفتمان سازی فراگیر فرهنگی و اجتماعی است. مبانی معرفتی، هم راهبردهای کلان که جامعه باید براساس آنها اداره شود و هم این سند راهبردی، باید در بین مردم و نخبگان سیاسی و علمی کشور به یک گفتمان غالب تبدیل شود تا با توسعه آنان بین مردم و مسئولان نقاط قوتش تقویت و بخشهای ضعیفش بعد از شناسایی، رفع شود. در این صورت این سند در جهت کمال و تعالی به حرکتش ادامه خواهد داد.
دستگاهها و سازمانهای متولی و مجری سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید به صورت درونی و ذاتی به بخشهای پنجگانه سند الگو که شامل مبانی، افق، آرمانها، رسالت و تدابیر است، شناخت عمیق و ایمان قلبی پیدا کنند، تا بعد از آن بتوانند متناسب با این اصول الگو، شرح وظایف و عملکردهایشان را اصلاح و بازنگری کنند.
*نسبت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با تمدن نوین اسلامی چیست؟
مقدمه شکلگیری تمدن نوین اسلامی، رفتن به سمت استقرار روز افزون فرهنگ اسلامی در همه تصمیم گیری های عرصههای مختلف زندگی اجتماعی است. استقرار فرهنگ اسلامی، یعنی استقرار باورهای فرهنگی. ارزشها، هنجارها، الگوهای رفتاری و نمادهای مبتنی برجهان بینی اسلامی است که در طول زمان شکل میگیرد و مورد پذیرش اکثریت جامعه قرار میگیرد. باورها، ارزشها، الگوهای رفتاری و نمادها باید در همه عرصههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خودش را نشان دهد. وقتی این باورها و ارزشها از طریق رفتارها و نمادها شکل عینی شده در این عرصهها به خود گرفت، میتوان گفت بستر شکلگیری تمدن نوین اسلامی در حال شکل گرفتن است.
نسبت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با تمدن نوین اسلامی یعنی نشان دادن شاهراههای اصلی استقرار باورهای فرهنگی - اسلامی و جاری شدن آن در همه عرصههای زندگی بشری. باید وجود مرکزیتی از حضور اندیشمندان را تصور کرد که مبانی اعتقادی دینی به کمک آن اندیشمندان در بستر زمان وسعت پیدا کند و ارزشها و باورهای فرهنگی و الگوهای مختلف زندگی مطلوب اسلامی را در قالب نظامهای اجرایی تعریف کند و قاعده آن نیز به کمک مدیران و کارشناسان معتقد علوم مختلف به نظامهای اداری، رسانهها، کوچه و خیابان و زندگی روزمره جامعه وارد شود
البته موانعی مثل جهانیسازی و جهانی شدن و پیامدهای ذاتی توسعه روابط جهانی به کاهش قدرت دولتها منجر میشود که باید فکری برای آن کرد.
* «پیشرفت» در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، چه تفاوتی با مفهوم بدیلی مثل توسعه دارد؟
پیشرفت یکی از مفاهیم بنیادین و حساس سند الگوست که مقام معظم رهبری هم چند بار روی آن تاکید داشتهاند و به نظر بنده هم نیازمند گفتمانسازی است.
رشد پیوسته در تولید کالا و خدمات و افزایش سطح رفاه اجتماعی، نشانه توسعه یافتگی جوامع غربی است. در این کشورها نظامات معنوی، اداری، آموزشی و فرهنگی همگی در خدمت تثبیت و تداوم و استمرار رشد اقتصادی این کشورها در نظر گرفته میشود. به همین دلیل در کشورهای توسعه یافته غربی ارزشهای اخلاقی و انسانی حتی کرامت انسانی قربانی توسعه اقتصادی و پول درآوردن میشود.
این پدیده تلخ در کشور مسلمان ترکیه هم قابل مشاهده است، چه رسد به کشورهای اروپایی که خود را مهد توسعه میدانند. در کشورهای توسعه یافته از همه مظاهر و لذایذ برای لذتجویی بیشتر استفاده میشود. نمونه آن بهره جنسی از زن در غرب است که به شیوههای مختلف از آن پول در بیاورند. صنایع آرایشی، بهداشتی و کالا به صورت عادی از زن برای به حداکثر رساندن فروش کالا و خدمات خود استفاده میکنند. برای تجار و بازرگانان غربی هیچ ابایی ندارد که از مردان هم در صنایع مذکور بهره ببرند.
بخش اعظم علم و دانش هم در کشورهای توسعه یافته در خدمت نظام سرمایهداری قرار دارد، تا تنوع لذتجویی و پول درآوردن بیشتر و توسعه شکم و ارضای شهوت در این جوامع تداوم داشته باشد.
میتوان دنیا را به یک کشتی تفریحی تشبیه کرد که صاحب کشتی با چند زن زیبا در روی عرشه کشتی لذتجویی میکند. اما در طبقات پایینتر و در قعر موتورخانه کشتی، کارگران به سختی و با تلاش و زحمت طاقتفرسای فوقالعاده، مشغول تأمین شرایط لذتجویی صاحب کشتی و مسافران ویژهاش هستند.
ما این سبک زندگی را نمیپذیریم و اصلاً قرار نیست زندگی دنیوی تا این حد فاصله لذتجویی بین طبقات ثروتمند و فقیر داشته باشد.
سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید نوعی از پیشرفت را برای جامعه تعریف کند، تا هم جامعه در همه ابعاد به طور متوازن به کمال خودش برسد و هم افراد قربانی به کمال رسیدن جامعه نشوند. روابط اجتماعی و اقتصادی باید به گونهای باز تنظیم شود که به رفاه بیشتر رسیدن انسانها، مانع از رشد متوازن همه قوا و ظرفیتهای درونی انسانها نشود.
علامه شهید مطهری در توضیح نیازهای فطری، کمالگرایی انسان، خدمت به دیگران و حل مشکلات آنان. کشف حقیقت و پرستش یک معبود واحد و خلقیت را از جمله نیازهای فطری نام میبرد. و دین هم برای این ویژگیهای فطری انسان ارزش بالایی قائل است. اگر بخواهیم جامعه رو به پیشرفتی را به مفهوم اسلامی آن بسازیم، باید اقتصاد و سیاست و سازماندهی اجتماعی را در خدمت رشد همه ابعاد انسان متعادل قرار دهیم.
انسان غربی انسان توسعهمحور با سازماندهی اجتماعی و تحریک دائمی نیازهای مشترک حیوانی است. اما همین انسان وقتی به اندیشه اسلامی وارد میشود، مبدل به انسانی میشود که همه ابعاد مادی و معنویاش به صورت متناسب و در راستای مادی و کامل معنوی رشد میکند. به نظر بنده باید در مقدمه سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت انسان مورد پسند اندیشه اسلامی شرح شود.
پیشرفت یعنی توسعه همه ابعاد وجودی انسان و جامعه که یکی از ابعاد آن پاسخ دهی مناسب به نیازهای مادی است. تازه این پاسخ گویی وسیلهای است برای رفع موانع ارتقا و رسیدن به کمالات اخلاقی و انسانی و معنویت.
دلیل پیشنهادم این است معمولاً نخبگان سیاسی ما گرایش افراطی دارند به مفهوم مادی توسعه. بسیاری از نخبگان اهل مطالعه تاریخ نیستند تا متوجه عمق عوارض انسانی و اخلاقی این سبک زندگی غربی شوند.
*نسبت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سند الگوی توسعه پایدار چیست؟
علت طرح بحث توسعه پایدار، بهرهبرداریهای آسیبگونه و مستمر به محیط زیست بود. کشورهای توسعهیافته با نوشتن این سند، به فکر مراقبت از محیط زیست افتادند. وقتی هدف مندرج در الگوی توسعه پایدار وارد ادبیات سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت میشود، یک بعد آن حفاظت از محیط زیست است و بعد دیگر آن پایداری فرهنگ جامعه است. خواست مبانی اسلامی در حفظ محیط زیست در قالب سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید در مردم کشورمان پایدار بماند. در این صورت همه انرژی ناشی از دینداری و قیامتباوری شهروندان ایرانی هم به استخدام حفاظت از محیط زیست در میآید و دیگر انتظار است که به انحاء مختلف به محیط زیست آسیب نرسد.
با عمیقتر شدن دینداری و قیامت باوری ما ایرانیان علاوه بر حفظ محیط زیست تنوعطلبی و ارضای نیازهای جنسی مردان به قیمت ظلم و ذلیل کردن زنان تمام نمیشود و کرامت زن و مرد به صورت توأمان حفظ میشود.
این روزها مرتباً با مسائلی از جنس خانواده و عفاف و حجاب و ظلمهای دامنهدار به زنان و دختران کشور روبرو هستیم، به همین دلیل باید به شدت مراقبت کرد تا از پرورش انسان تک بعدی به اسم اسلام و ایران حمایت نکنیم.
*نظام حاکمیت یا حکمرانی اسلامی در سند الگو چگونه تصویر شده است؟
به نظر بنده سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از این ناحیه ضعف دارد. شاید دلیلش این بوده باشد که به دلیل برخی ملاحظات سیاسی به صورت ناخودآگاه از کنار آن عبور کردیم. با ۴۰ سال سابقه مدیریتی در عرصههای مختلف فرهنگی کشور، بر این باورم که به دلیل نقاط ضعف متعدد و شیوه حکمرانی موجودمان نمیتوانیم سند الگوی اسلامیایرانی پیشرفت را آنطور که باید اجرا کنیم.
یکی از دلایلش این است که وقتی میگوئیم مردمسالاری اسلامی، کارایی نظام تربیتی و فرهنگی کشور باید پیشران تحولات اجتماعی باشد، تا خواستههای انسانها را از درون متوجه باورها و ارزشهای اسلامی کند، تا وقتی چنین مردمی پای صندوقهای رأی حاضر میشوند، سالمترین و عالمترین نامزدهای انتخابات را برگزینند و احساس نامزد سالم و عالم و دانشمند هم این باشد که اگر پا به عرصه رقابتهای انتخاباتی گذارد، با صحنهای سالم از رقابت روبرو خواهد بود و مورد استقبال مردم قرار میگیرد.و از طرف دیگر انتظارات و توقعات مردم نیز در چارچوب انتظارت مورد تأیید در سبک زندگی اسلامی باشد.
اما متأسفانه مقوله پیشران بودن نظام فرهنگی جامعه را رها کردهایم و در دام توسعه غربی گرفتار شدهایم و این نظام غربی است که مصرف و توسعه زندگی مادی را از طریق بازار مصرف و رسانههای مدرن و فراگیر مرتباً دامن میزند بدون آنکه کسی متناسب با رفاه مدنظرشان اهل کار، نظم و متقاضی دانش باشد.
طبیعتاً وقتی طرف تقاضا رشد کرد، اما تحول فرهنگی لازم بین مدیران جامعه و مردم ایجاد نشد و کالا و خدمات برای همه طبقات اجتماعی تولید نشد و عدالت در همه عرصهها مورد غفلت قرار گرفت و تبعیض روز افزون بین دارا و ندار ایجاد نارضایتی کرد، دشمن با کمک رسانههای فراگیر و مدرنش فرهنگ مصرف و تنوع تقاضا را در طبقات مختلف جامعه به صورت مستمر تحریک میکند و از دیگر سو عامل همه مشکلات را از درهم آمیختن دین و سیاست معرفی میکند و متأسفانه این باور در نسل جوان نیز اثر میگذارد.
دلایل کم توجهی به نظام فرهنگی و تربیتی جامعه چیست؟
دلایل متعدد و متنوعی دارد، اهم آن عبارت است از:
۱- احساس کاذب فهم فرهنگ از سوی اکثر مدیران و نخبگان جامعه و کوچک سازی آن فعالیتهای فرهنگی در محدوده برپایی شعائر ارزشمند دینی و غفلت از ضرورت اصلاح فرهنگ از جنبه تعاملی که با اقتصاد، سیاست و فعالیتهای اجتماعی دارد.
۲- ناشناخته ماندن تأثیرات گسترده تحولات علمی، فناوریها، سیاستهای اقتصادی، تحولات سیاسی جامعه، ساختارهای دولتی به جامانده از گذشته، جهانی شدن، تهاجم فرهنگی در تحولات فرهنگ عمومی جامعه.
۳- وجود ۱۳۰ سال در آمدهای نفتی که عامل عدم شناخت نقش نیروی انسانی در پیشرفت و توسعه کشور شده و موجب گردیده، متوجه تخریبهای گسترده این گونه سیاستورزی و حکمرانی ناقض در اداره کشور نشویم. همان طور که نشناختن نقش نیروی انسانی در توسعه است که موجب میشود تأثیر علم، مهارت و فرهنگ نیروی انسانی ناشناخته بماند و کشور پر از دانشگاه بی کیفیت و ماشین مدرک سازی شود. و در اکثر موارد نقش مخرب در انتقال ارزشهای فرهنگی ایفا کند.
۴- چنین عواملی در هم افزایی مخرب با هم، موجب میشود، خسارتهای شیوه موجود اعمال مردم سالاری و سیاستورزی را نشناسیم و نمایندگان مجلس و رؤسای جمهور برای موفق جلوه دادن خود محور همه تلاشهای خود را حل مسائل مادی و فیزیکی کوتاه مدت تلقی کنند و اصلاحات اساسی برای بهبود عملکرد نظامهای اجرایی از دولتی به دولت دیگر منتقل شود و بدتر اینکه، با هر انتخاباتی مدیران تجربه دیده به قیمت نابودی بسیاری از منابع، تعویض و دور تازهای از حضور مدیران کم تجربه آغاز شود.
۵- حاصل ندیدن مسائل بلندمدت در عدم شکل گیری سازمانهای کارآمد در سیاست گذاری و برنامهریزی و مصرف منابع براساس گروههای فشار و شکل گیری عدم توازنها، بی عدالتی، رشد فساد در سطوح بالای مدیریتی و گسترش روز افزون بحرانهای اجتماعی خود نمایی میکند.
۶- تلخترین بخشی که باید بدان اشاره خاص نمود، غفلت از تحولات درونی آموزش و پرورش و دانشگاه هاست که با تشکیل چند مدرسه و دانشگاه با کیفیت، کلیت تحولات نظامهای آموزشی رها شده وزیر ساخت تعمیق عدالت آموزشی به نفع طبقات برخوردار بهم میریزد.
با این توضیحات میخواستم تاکید کنم اگر برای اجرای الگوی اسلامیایرانی پیشرفت به این گونه مسائل توجه نشود، بستر برای تحقق سند فراهم نمیشود.
*با توجه به انبوه اسناد راهبردی و سیاستی فراوان موجود در کشور، چه ضرورتی برای ارائه سندی دیگر مانند سند الگو وجود داشت؟
هر نظامی برای خودش اصول حاکم بر سیاستهای راهبردی دارد. این اصول راهبردی نگاه حاکمیت به زندگی فردی و اجتماعی شهروندان را روشن میکند. این جمله را که ما به حیات ابدی انسانی اعتقاد داریم، باید از کلیگویی خارج و ترجمه کنیم و با قوانین و دستورالعملهایی به دستورکار دستگاههای اجرایی بیاوریم و این دستگاهها بر این اساس وظایفشان را بازتعریف کنند.
رهبران ارشد نظام احساس کردهاند گرفتار عدم تعادل در پیشرفت و توسعه شدهایم. نظام اسلامی کارشناسان خاص خودش را میخواهد. بخش اعظم کارشناسان نظام اسلامی در حوزههای علمیه تربیت میشوند اما دخالت روحانیون در حوزههای اجرایی و حضور اجتناب ناپذیر در قوه قضائیه از یک طرف و توسعه بدون برنامهریزی بلند مدت دانشگاهها و البته تلاشهای دشمنان در بزرگ نمایی اشتباهات روحانیون و تأخیر در پاسخ گویی به نیازهای زمان از سوی حوزههای علمیه، موجب انزوای حضور در نظام تصمیم گیری روزمره مردم شده است که پدیده بسیار خطرناکی برای جامعه اسلامی است. در حالی که مراکز پژوهشی وابسته به حوزههای علمیه، باید بسترهای تعاملی خود را به گونهای ایجاد کنند که خبرگان دانشگاهی با بهرهگیری از سرچشمههای اصلی که همان حوزههای علمیه هستند، نظریهپردازی کنند و علوم مناسب برای جامعه اسلامی را تولید و به مدیران و کارشناسان نظام منتقل نمایند.
متأسفانه احساس کلی این است که این سرچشمهها آرام آرام در حال کاهش تأثر گذاری است، اما چون در حوزههای علمی مدیریت اصولی شکل نگرفته و سران حوزههای علمیه عالمانه به تحولات آینده جامعه نگاه نمیکنند، متوجه خطرات در انحرافات بینشی و فرهنگی جامعه نیستند. نظام دانشگاهی به حضور گونهای از روحانیون نیازمند است که مصداق آن اندیشمندانی مثل استاد شهید مطهری، مفتح و آیت الله بهشتی بودند.
*ضمانت اجرای سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چیست؟ چه اقداماتی پیشبینی شده تا سند الگو به سرنوشت دیگر اسناد برنامهای کشور دچار نشود؟
چون اجرای همین الگو باید زمینه ساز اصلاحات ساختاری شود، لذا چارهای نیست جز اینکه مرکزیتی تحت نظر مستقیم مقام معظم رهبری شکل بگیرد و اولین اقدام آن به تصویب رساندن این معنا باشد که هر کس خواست رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه، وزیر، نماینده مجلس، استاندار، مدیرکل و… شود، اول باید دورهای سند الگو شناسی را ببیند، امتحان دهد، مدرک بگیرد و بعد مسئولیت بپذیرد و در ادامه متعهد شود ظرف مدت شش ماه با کمک مدیران و مشاورین خود برنامه تحول سازمانهای تحت مسئولیت خود را براساس سند الگو ارائه دهد.
همان مرکزیت یک سیستم ارزیابی علمی راه اندازی کند و نقش مطالبه گری را ایفا نماید.
این پیشنهاد باید تبدیل به قانون و ضابطه شود تا مدیران دستگاهها یا نامزدهای نمایندگی مجلس بعد از موفقیت در آزمونهای نظری و عملی اجازه راهیابی به مناصب دولتی و حکومتی را پیدا کنند. علاوه بر این افراد، در نظام آموزش عالی و نظام آموزش و پرورش، باید این این سند را به کتابهای درسی و عمومی وارد کنند تا بعد از پایان دوره مربوطه بتوانند در رشتههای درسی ارتقا پیدا کنند.
در کشورهای کمونیستی یا لیبرالیستی نامزدهای نمایندگی پارلمان یا رؤسای جمهور با همه وجود مکتب کمونیست یا نظام سوسیالیسم یا نظام لیبرالیسم را میپذیرند و پا به میدان رقابتهای سیاسی میگذارند. در نظام سیاسی ایران نیز باید کارگزاران نظام تکلیف خودشان را با مفاهیم مندرج در مکتب اسلام به خصوص نظریه ولایت فقیه مشخص کنند و با همه وجودشان به این مفاهیم بنیادین اعتقاد داشته باشند.
به نظرم در سطح کارشناسی ارشد و دکترا این مسائل باید تبدیل به کتب دانشگاهی شود و بعد گفتمانسازی در سطح جامعه و انتقال این مسائل در سطح عمومی جامعه متناسب با مخاطبان خاصش انجام شود.
بنده تصور میکنم مجموعه ظرفیتهای نهاد مقام معظم رهبری به جز شخص آقا که خود مبدای پویایی هستند، باید تحول لازم برای انجام این مسئولیت را بدون برونسپاری به سایر افراد و دستگاهها به انجام برسانند. رصد تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بلندمدت کشور را نمیشود به دانشگاه یا دولتها یا شورای انقلاب فرهنگی واگذار کرد. چون رأس این دستگاهها رؤسای قوایی هستند که برایشان تحولات بلندمدت جامعه اولویت ندارد، بلکه برعکس بدشان نمیآید که از سرمایههای آیندگان برای موقعیت خود بهره ببرند.
کار رصد سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سایر اسناد کلان، مرکز رصد مستقل و جدی میخواهد که زیر نظر مستقیم شخص ولیفقیه فعالیت داشته باشند، تا با رصد دقیق امور مختلف کشور به موقع هشدارهای لازم را به مسئولان ذیربط در قوا و نهادهای دولتی و حکومتی داده شود.
تحولات نخبگانی مسئله مردم و جامعه نیست. اگر گفته میشود در توده مردم گفتمانسازی شود برای این است که همراهی کنند وگرنه ضمانت اجرایی این است که اساتید حوزه و دانشگاهها باید مفاهیم مندرج در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را باور کنند تا بتواند به دانشجویان و طلاب حوزههای علمیه آموزش دهند.
انتهای پیام /
نظر شما